ماجرای فکه دوروایت متفاوت دارد و نه تنها متفاوت که متضاد.روایتی حاکی از شکست و روایتی سرشار از پیروزی و شگفتا که در اینجا هردو روایت منطبقبر واقع است.آری فکه یادآور شکست است شکست یک حرکت نظامی تلاشی که به فتح اک منجر نشد و از طرفی تداعی گر یک پیروزی خیره کننده است.پیروزی ارزشهای بلند الهی و انسانی.فکه از یک سو محل فروافتادن اجساد است و از سویی دیگر خواستگاه عمیق ترین و شورانگیز ترین گرایشات ربانی انسان درست مثل کربلا.کربلا با نگاهی شکست کامل حسین(ع) و یارانش راگواهی می دهد.اما کدامین نگاه انسانی است که حسین را بازنده معرکه بداند.اما سخن شگفت انگیز زینب (س) که فرمود:ما رایت الا جمیلا .آری تاریخ بیاورد نمونه ای جز کربلا که همه ارزشهای متعالی انسان یکجا و در عرض چند ثانیه عینیت یافته باشد.
روایت اول:فکه یکی از محورهای اصلی تجاوز ارتش عراق به شمال خوزستان بود.درطول نبرد هشت ساله دو عملیات وسیع و دو عملیات محدود نظامی در فکه به اجرادرآمد.درعملیات والفجرمقدماتی که به درستی عملیات موانع لقب گرفته است نیروهای پیاده برای آغاز عملیات 8 تا 14 کیلومتر راه را در میان دریایی از رمل ها طی کردند و با موانعی به عمق 4 کیلومتر روبرو شدند.به وضوح پیداست که عبور از موانع مختلف تا چه اندازه دشوار است و در نهایت نیروهای خودی ناچاربه عقب نشینی شدند.هنگام عق نشینی جمعی ازرزمندگان به محاصره دشمن درآمدند وبعد از مقاومتی چند روزه به شهادت رسیدند.دو ماه بعد عملیات والفجریک بدون دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده خاتمه یافت واینبار هم بدلیل رویارویی انسان و زره شهدای بسیاری تقدیم این مرز و بوم شد.دو عملیلت ظفر4 و عاشورای 3 نیز دستاورد نام چشمگیری به همراه نداشت .این همه ماجرای نظامی فکه است.اما فکه تصویر دیگری دارد که برای درک آن بایستی ازسطح به عمق رفت و بدنبال ناگفته ها و نانوشته ها گشت.
روایت دوم:وقتی قدم به خاک فکه می گذاری و نگاهت را روی تپه ها و رملستانهای آن می اندازی،بهت و حیرتی غریب فضای دلت را می گیرد.غمی بزرگ برجانت می افتد و احساس حقارت همه وجودت را تحت تاثیر قرار می دهد. نه،اینها نمی تواند آدمی را تا این حد در ماتم خویش بنشاند .نه،باید چشم و گوش دیگری داشت و با احساسی دیگر دنبال ماجرا بود.فضای سنگین فکه یادگار ارواح بلندی است که سالیانی پیش همه عشق را به شهادت جانبازی خویش فراخواندند.انسانهای پاکی که حلاج وار با خون خویش وضوی عشق کردند وسر به سجده شکر بردند و این است اصل ماجرا،این است راز بزرگ سرزمین شن های روان، این است فکه.