عشق در دریا غرق شدن است :اما
دوست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینایی را میگیرد: اما
دوست داشتن بینایی میدهد
عشق خشن است و شدید و ناپایدار: اما
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار
عشق همواره با شک آلوده است :اما
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر
از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم :اما
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر
عشق نیرویی است در عاشق،که او را به معشوق میکشاند :اما
دوست داشتن جاذبه ای در دوست، که دوست را به دوست میبرد
عشق تملک معشوق است: اما
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق معشوق را مجهول و گمنام میخواهد تا در انحصار او بماند:اما
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد و میخواهد که همهی دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند
در عشق رقیب منفور است،:اما
در دوست داشتن است که: ”هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
عشق معشوق را طعمهی خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هر دو دشمنی میورزد و معشوق نیز منفور میگردد:اما
دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است یک ابدیت بی مرز است، که از جنس این عالم نیست
دکتر علی شریعتی
نظر شما چیه؟