سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار غریبی است نازنین

خدایا رخصت می طلبم.خدایا اجازۀ حضور می خواهم،خدایا می دانی که با دلی سرشار از امید سوار بر زورق تنهایی پای دراین راه نهاده ام.به روزی زیبا،به لحظه ای لبریز دلدادگی،به لحظۀ تولد...خدایا خودت با من اینچنین کردی.خالق بی همتایم!رب بی منتهایم!در این روز عزیز بر من چه ارزانی داشتی!سینه ام را جایگاه چه دردی ساختی!آنچه در این لحظات ناب بر من تقدیم شد ندای غم هایی بود غریب،نوای دردهایی بود عجیب،نالۀ جانکاه عشق بود بر دل کوچک و بی تاب من.خدایا چه غمی !چه دردی!آیا دلک من هرگز تواند تاب آوردسوز بی حصر این درد را؟درد جانکاه انتظار...



نویسنده : ملیحه ابراهیمی - ساعت 12:11 صبح روز چهارشنبه 84/10/28
نظرات ()    |   لینک ثابت    |  


Powered By Persianblog.ir - Designed By Payam salami pargoo