سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار غریبی است نازنین

نسیم ناله به وزیدنی شمیم لاله را برسینه های پردرد به ارمغان آورد.ضریح خلوت آیینه به ظهورحضورنورمتجلی گشت و صحن حریم آلاله را آشفت.یوسفی بر خاکستان غربت قدم نهاد و دستها بر دیدار رخ نیکویش بریده گشت .خون زلال عشق جاری شد و منشور نگاه آبی بر زیبایی قطره آبی انعکاس یافت و حسین مشتعل از اشتعال سوزش مردان خدا پا برعرصه گیتی نهاد و هست شد.طور در پی قدقامتی به پابوسی موسی خود آمد و سجده برقدمگاه مرد عمرانی خود زد. بغض نسل سبز زمین شکافت وباغ باران خورد عرفان معرفتی نو یافت.در بزم مطهر گلهای طهارت غوغا به پا شد و گوشها به طنین نوای زیبای اولین گریه کودک آکنده گشت عروس گلها به کرشمه ای طلوع حسین را به حسن اجابت بر دیگر نیلوفران تبریک گفت.شقایق پیکری از تبار باران بربوران دلهای زمینیان فرود آمده بود اینک بر اینان فرض بود که دیدگان را به هر برگ نگاه بارانی از دیدار گلی دیگر از قافله توحید نمایند.پژواک حضور حسین بر قله های دلداگی طنین افکند و آن را به گوش عاشق فرهاد رساند و آن چنان کرد که فرهاد،تیشه ای دیگر بر دل کوهسار بیستون بزند به مژده طلوع زنجیره عشقی دیگر.

فرشتگان خدایی،مقربان درگاه الهی،کودک را در هودجی از نو بر سراپرده حضور،ظهوردادند .برزیبا گلرخش بوسه نشاندند.آتشین لبهایش را مامن آیات الهی ساختندوبرکام زیبایش عسلی مینوی،شهدی سرمدی،آب زلال زمزم چشاندند.زمزمی که از متبرک گامهای اسماعیل جوشیده بود و اکنون اسماعیلی دیگر،برآغوش گرم ابراهیم و هاجر،مامور می شد تا زمزم ثانی را از دل سنگ خاک بجوشاند و آفتاب را شرمنده از نمایش سرابش سازد.

خورشید به پابوسی قدومش آمد،ماه روشن گشت و شفق و فلق،دشمنی دیرینه شان را به دوستی پایدار مبدل ساختند و در هم حلول کردند.شفق خونابه قلبش را بر عروس زیبای فلق تقدیم ساخت که سپیدی زیبای دامنش رنگ خون را از دل مردمان شفق آباد پاک گرداند تا حسینی را در دامان بپرورانند که لبیک گوی ندای "هل من ناصر" گردد.

مادر در تقدیم کردن عشقش به زیبا کودکش،فرشتگان را ندا داد تا آرام بال بگشایند تا ترنم لطیف بالهایشان حسینش را از خواب بیدار نسازد.حسین این نظرکرده سرای لاهوتیان آمد،آمد تا یگانه فریاد نای عدالت گردد و نوایش طنین رعد آسای حقیقت جوی اعصار،آمد تا زلالیت اشک یتیمانی را معنا بخشد که نگاه منتظرشان قدمگاه آن تک سوار می گردد او که قرار است بر دل بیقراران،بیقرارانی که هر صبح،در طلوع بیدار یکتا مهر دهر،عهدشان را با امامشان تازه می سازند و از خدایشان رویت جمال زیبایش را می طلبند که خدایا "ارنی الطلعه الرشیده" و حسین نیز در این راه در مسک سالکان و اعوان و او وارد شد،چنانکه خدایش او را مفتخر به پوشیدن قبا و ردای مستشهدین درگاهش گرداند تا  این درّ یکدانه در صف آنانی قرار گیرد که انقلاب نهایی زمین به نفع ایشان تحقق خواهد یافت.



نویسنده : ملیحه ابراهیمی - ساعت 12:10 صبح روز یکشنبه 86/4/17
نظرات ()    |   لینک ثابت    |  


Powered By Persianblog.ir - Designed By Payam salami pargoo