سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار غریبی است نازنین

سلام

  راستی می دونی چرا اسم این قسمتو گذاشتم نامه ای از زمین به آسمان؟آخه میدونی عزیزم،راستش یه کم برام سخته که بگم ،راستش اون وقتا که تو بودی و من پنج،شش سالم بیشتر نبود وقتی که شما رو از تلویزیون می دیدم که برا هزار تا عاشقت دست تکون می دی و براشون صحبت می کنی و اونا هم غزل غزل گریه می کنند و بیقرار میشن با خودم می گفتم ای کاش من هم اونجا بودم،می گفتم کاش من پسر بودم ،بزرگ بودم،اون وقت می رفتم پیش امام و بهش می گفتم خودت امضا بزن پای رضایت نامه من برا رفتن به جبهه.این آرزویی بود که می دونستم غیر از خواب جای دیگه ای نمی تونم بهش برسم.همون وقتا تصمیم گرفتم به شما نامه بنویسم اما چون نوشتن بلد نبودم فقط تو ذهنم اونها رو نوشتم تا بعدها رو کاغذ بیارم  نامه هایی که از زمین نوشته شده بود به قصد آسمون،آخه فقط شما رو تو آسمونها می دیدم نوشتم به امید روزی که برم کلاس اول.من رفتم کلاس اول اما با رفتن من تو هم واقعأ به آسمون ها رفتی.

 

 



نویسنده : ملیحه ابراهیمی - ساعت 2:22 صبح روز چهارشنبه 86/3/16
نظرات ()    |   لینک ثابت    |  


Powered By Persianblog.ir - Designed By Payam salami pargoo