سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار غریبی است نازنین

آن روزها،آنگاه که بانگ جرس از لامکان انعکاس یافت،ساربان مردمان را به همراهی کاروان فراخواند.کاروانی که به سوی بهشت ره می گشود،کاروانی که وسعت کویر را مأمن غزالان بیقرارش ساخته بود تا آنان را به مینوی خداوندی برساند.ساربان ققنوس صفتان را برد تا در آتش عشق پروردگارشان بسوزند و خاکستر شوند و بار دیگر در باغی جنتی متولد گردند.ساربان آنان را آنچنان ساخت که حلاج وار بر سر دار گردند و بی پروا خدا خدا بگویند.ساربان خود شاهد بود بر درد آن سرمستان صهبای عشق،خود سوز آهشان را حس کرده بود،خود سرشک دیدگانشان را لمس کرده بود.یک ساربان بود و یک کاروان. کاروانی به نام شهدا و ساربانی به نام خمینی.

 



نویسنده : ملیحه ابراهیمی - ساعت 12:25 صبح روز چهارشنبه 86/3/16
نظرات ()    |   لینک ثابت    |  


Powered By Persianblog.ir - Designed By Payam salami pargoo