سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار غریبی است نازنین

یک شبی مجنون نمازش را شکست /بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود/فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او/پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟/بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای /وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی/دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق دلخونم مکن/من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم/این تو / این لیلای تو ..... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم./در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی/من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم./صدقمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد/گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت/غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی../دیدم امشب با منی گفتم بلی..

مطمئن بودم به من سر میزنی/در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خارت کرده بود/درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم/صد چو لیلا کشته در راهت کنم

نماز عاشقی

نویسنده : ملیحه ابراهیمی - ساعت 2:32 عصر روز شنبه 89/4/12
نظرات ()    |   لینک ثابت    |  


Powered By Persianblog.ir - Designed By Payam salami pargoo