سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار غریبی است نازنین

جلگه پُر پروانه زمین به آهنگ مثنوی نیزار به آن دم که در نفیر هر نی اش نالیده می شود ،حیاتی دوباره می یابد،اشک حسرت قطره قطره بر جان کویر می بارد وترک های کویر را به یک نفس در آیینه ناپیداشدن،پیدا می کند.آب حیات جرعه جرعه در کام کویر فرو می رود وآبراههای خشک به رودهای تر پر می کندوگلوی تشنه کویر درحیرت ِموج ِحیرانی ِحسرت،جان می گیرد. شقایق کویر به آب باران بهاری می شود وبالنده می گردد. و این شقایق همان منتظر است. با سپری شدن سالها و یادها زنگار یأس از شیشه دل می شوید و دل را به شفافیتی بی بدیل به سمت نورکمال سوق می دهد، در مسیر ِرشد و تکامل ِخویش در افسون ِمجنون ،افلاطون می گردد و بر عرصه غربت سرای عالم درمعادله جنگ قاصدک ها،بشیر نذیر معاهده صلح شاپرک ها می گردد. منتظر آسمان پر ستاره دلش را به کهکشان اشک نور باران می نماید و در آسمان انتظار چونان تک ستاره ای چشمک می زند.وآنقدر انتظار می کشد که به پای این انتظار نیست می گردد.



نویسنده : ملیحه ابراهیمی - ساعت 2:19 صبح روز سه شنبه 86/5/2
نظرات ()    |   لینک ثابت    |  


Powered By Persianblog.ir - Designed By Payam salami pargoo