سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزگار غریبی است نازنین

 

آن روزها روح الله مستانه فرهاد شد و بر جان و دل شیرین ها نشست.در دام عاشقی مجنون گشت و بر سریر تعبد همدم لیلی پرگشود.در انزوای سینه ها ،خلوت آیینه ها را طلب نمود و ترجمان غربت را بر دردمند سینه عاشقان باراند.از عمق وجود در زیبایی حضور سجود،به گاه نیمه شب ،اشک را به وجود آورد و وجود اشک خود موجودی گشت بر پاکی و صداقت روح الله تا بنمایاند که رمز سکوتی دارد،که او هم نیمه شبها ملکوتی دارد و آن شب که دل روح الله پر زد،ملکوتیان بی خویش و بیقرار بر سر دار گشتند و انا الحق او را از پس پرده های پندار شنیدند،آنگاه که حنجره خونینش فریاد برآورد که

 

                               ای حبیب!مضطر عشقم،امن یجیب

 

 

 



نویسنده : ملیحه ابراهیمی - ساعت 12:32 صبح روز چهارشنبه 86/3/16
نظرات ()    |   لینک ثابت    |  


Powered By Persianblog.ir - Designed By Payam salami pargoo